جلوی ضرر را از هر جا بگیرید، منفعت است؛ و توافق هستهای منفعتی است که پس از یک دهه خُسران به سبب تحریم و پاگرفتن پادوهای اقتصادی، به دست آمد.
حسن روحانی (رییس جمهوری) توافق هستهای را بُرد ٣ بر ٢ ایران توصیف کرد!
ولی این پرسش مطرح میشود که آیا مگر در یک تورنمنت و لیگ فقط یک بازی صورت میگیرد؟!
این در حالی است که برای بُرد و وضعیت تیم در بازی، جمع امتیاز و رده مهم است.
تحریمهای مضاعف برای کُند کردن سرعت انرژی هستهای، انقلاب و ایران را تا مرز سقوط و ورشکستگی برد؛ تا آنجا که علی خامنهای (رهبرج.ا.) (برخلاف سلفش که در جنگ ٨ ساله با عراق رسمن مسئولیت پذیرفت و جام زهر نوشید و باقبول قطعنامه به آن خاتمه داد) باعنوان «نرمش قهرمانانه» به آن صورت پیروزی داده تا در پی جلوگیری از این سقوط شود. سقوطی که انقلاب ۵٧ بارها و بارها تا مرز آن رفت و به قیمت از دست دادن خیلی چیزها (ازجمله شرف وانسانیت و اخلاق) وضعیت خود را در ته جدول حفظ کرد.
افراط در آرمانگرایی ایدهآلیستی در بیان شعارها و اهداف انقلاب، بانفوذ جواسییس و حضور آنان در عرصه مدیریت کلان (تا همین حال حاضر )، به سبب ضعف روحانیت در نداشتن بینش مدیریتی در اداره کشور و اعتماد آنها به آدمهای ریاکار، پارادوکس نفاق را وارد فرهنگ این کشور و انقلاب کرد، که دلیل عقبنشینی از همه آن هارت و پوتهای گزافانه که در هر موضوعی داده میشود، است!
ابتدای انقلاب با تصرف سفارت آمریکا (به عنوان مرکز لانه جاسوسی) به مدت ۴۴۴ روز و شعارهایی که دور از واقع بود، تا الان ما را در گروگان آمریکاییها قرار داده و تخم تحریمها از همان زمان کاشته شد و هنوز هم بابت این تصرف، ادامه دارد.
و سپس به دنبال آن شعار «صدور انقلاب»، آن هم توسط ارگانهای دولتی و امنیتی است! که نتیجهاش قربانی شدن عدهای در معاملات پنهانی شد که در این موضوع آنچنان دخیل نبودند.
ورود پنهانی مک فارلین به ایران ازجمله آن است. افشای آن ضربه مهلکی به دو طرف معامله وارد ساخت. تا جایی که ریگان رسمن اعتراف کرد چنانچه خمینی از ماهیت قضیه آگاه میشد همه طرف ایرانی سر به نیست میشدند. اما درمرحله آخر این معامله کنندگان بودند که با تحریف حقیقت و پنهان داشتن ماهیت اصلی، وضعیت را ١٨٠ درجه به نفع خود تغییر و برخی را وجهالمعامله خود کرده و به قربانگاه برده و ذبخ کردند!
هم چنین در مورد جنک با عراق از آن شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان و فتح قدس از راه کربلا، به قبول (درموقعیت ضعیف) قطعنامه ۵٩٨ انجامید.
همه اینها از جمله مواردی است که مدیریت ضعیف در اداره کشور با به دست آوردن رگ خواب روحانیت حاکم بر کشور، بر سر این ملت به وجود آورده است. مدیریتی که خود افسارش در اختیار معدود افرادی است که به مثابه دولت سایه در هدایت امور در همه جا هستند و بعضن با مراکز و سرویسهای جاسوسی در ارتباط.
داستان ما و غرب و آمریکا داستان آن کودک و سعدی است! که به عاقلان دانند ضربالمثل شده است.
برای غرب و آمریکا، وضعیت فعلی نظام ج.ا.، بهترین وضعیت دلخواه است. انقلابی که آن را به مرگ گرفتند و همیشه به تب راضی شد و برای آن جشن و پایکوبی برقرار…