وشتن و خواندن از روزنامه و رمان گرفته تا گزارش‌های علمی و مجله‌های زرد و پرشایعه دیگر از نسخ چاپی به سمت صفحات دیجیتالی رفته‌اند؛ ابزارهای دیجیتالی نظیر لپ تاپ، کیندل و گوشی تلفن همراه هوشمند. ناشران سنتی کتاب هم دیگر دست به دامن ووک شده‌اند؛ شرکتی آمریکائی که کتاب‌های دیجیتالی را همراه با متن، فیلم و عکس منتشر می‌کند تا هم به صورت آن لاین خوانده شوند و هم توسط آی‌فون قابل استفاده باشند. باقی ناشران هم کتاب‌های قدیمی را به شکل الکترونیک و دیجیتال بازنشر می‌کنند و کتابخانه‌ها در پاسخ به سیل درخواست‌ها، کتاب‌های بیشتری را به صورت الکترونیکی- ای‌بوک‌ها- برای دانلود در دسترس عموم قرار می‌دهند. حال پرسش اینجاست؛ آیا در عملکرد مغز، میان دریافت اطلاعات از کتاب چاپی یا نسخه الکترونیکی، تغییری ایجاد می‌شود؟ آیا با تغییر ابزار مطالعه از گونه چاپی به دیجیتالی، تفاوتی در مهارت یا تجربه خواندن – حفظ یا درک مطلب- ایجاد می‌شود؟ اتاق مناظرۀ نیویویرک‌تایمز این سؤالات را در قالب مجموعه‌ای از نوشتار-مباحثه از پنج اندیشمند و استاد دانشگاه پرسیده است. آلن لئو، ُ استاد زبان انگلیسی دانشگاه کالیفرنیا؛ ساندرا آموت، نویسندهٔ کتاب «به درون مغزتان خوش آمدید»؛ «ماریان ولف» استاد دانشگاه تافتس و مؤلف کتاب «پروست و ماهی مرکب»؛ دیوید گلرنتر استاد علوم کامپیوتر دانشگاه ییل و گلوریا مارک استاد دانشکدهٔ انفورماتیک دانشگاه کالیفرنیا مشارکت‌کنندگان در این بحث بودند. ترجمۀ این نوشتارهای کوتاه در پنج قسمت تنظیم شده است و به مرور در اختیار شما قرار خواهد گرفت. مباحثه را دنبال کنید.
motale
هر ابزار اطلاعاتی جدیدی توانایی خواندن را کاهش می‌دهد، چون باعث برهم خوردن تعادل میان توجه کانونی و توجه پیرامونی خواننده می‌شوند. این نگرانی از ابتدای ابداع نوشتن هم وجود داشته است، چنانکه افلاطون همواره از به حاشیه رفتن و میان‌تهی شدن حافظهٔ اصلی شکایت داشت. به همین ترتیب، خواهر «ویلیام وُردوُرث» همیشه از اینکه برادرش ذهن خود را برای خواندن روزنامه‌ها اشغال می‌کند، شکایت می‌کرد. قطعاً برای حصول نوعی تعادل میان این دو موضوع، زمان و سازگاری بسیاری لازم است؛ این تعادل نه تنها می‌بایست در توانایی ذهنی خواننده بوجود آید – چنانکه که برخی تاریخ‌نگاران کتاب مایل‌اند بر آن تاکید کنند- بلکه می‌بایست در سازوکارهای اجتماعی نیز بوجود آید که تکمیل‌کنندهٔ محیط مطالعه می‌باشد.
رسانه‌های دیجیتالی امروزی در ایجاد تعادل بین توجه کانونی و پیرامونی ضعیف عمل می‌کنند و بدین ترتیب خواننده را میان دو شکلِ بدِ مطالعه در سرگشتگی نگه می‌دارند.
ما از نوعی مشکل رنج می‌بریم که گویی فرد از داخل لوله یا تونل به اطراف نگاه می‌کند؛ زیرا درهنگام مطالعهٔ یک صفحه ساده یا یک پاراگراف یا حتی چند کلیدواژه از یک متن، هیچ حس یا دید کلی و سازماندهی‌شده از کل متن مورد مطالعه، در اختیار نداریم. یا اینکه از نوعی حواس‌پرتی و گیجی رنج می‌بریم که محصول نوارهای حاشیه‌ای و کناری سایت‌ها و وبلاگ‌هاست؛ که این موضوع باعث پرت شدن حواسمان از فضای کلی مطلبی است که درحال مطالعه آن هستیم.
گروه تحقیقاتی من در دانشگاه کالیفرنیا که روی مطالعه آنلاین تحقیق می‌کنند به این نتیجه رسید که ما به چیز جدیدی نیاز داریم؛ چرا که بسیاری از محیط‌های تجاری، دانشگاهی و منابع باز مطالعه به شکل «ساختارهای فراگیر» مدیریت می‌شوند.
بعنوان مثال این ساختار‌ها می‌خواهند خود را کتب، انتشاراتی، دایره‌المعارف، کتابخانه و آرشیو آنلاین یا (در جدید‌ترین سنخ آن) پُرتال آنلاین معرفی کنند. این ساختار‌ها، قرار است که بین اسناد منفرد و سایر اسناد رابطه مستقیم برقرار کنند؛ اما باید صادقانه به این نکته اشاره کرد که بسیاری از این ساختار‌ها، حتی در دوران طلائی چاپ هم به خوبی از عهدهٔ وظایف خود برنیامده‌اند.
(یک نفر را نشانم بدهید که در جستجو در میان انبوهی از کتاب‌های یک کتابخانه به کشفی جالب رسیده باشد تا من هم هزار مورد عکس آن را به شما نشان دهم). این ساختار‌ها درحقیقت نتوانسته‌اند به خوبی نقش خود را بازی کنند، به خصوص در ارتباط با فناوری‌های نوین. چرا که این فناوری‌ها هیچگاه موفق نشدند مثل یک کتاب یا کتابخانه و یا کلاً مثل یک نسخه چاپی بروز و ظهور پیدا کنند.
گروه من معتقد است که نسل دوم وب از سنخ دیگری است: نه از سنخ ساختار فراگیر بلکه تجربه‌ای اجتماعی است. محیط مطالعه نباید لزوماً کتابخانه یا حتی خود کتاب باشد. این محیط‌ها می‌بایست مثل کافه‌های قدیمی باشند که میان دو نوع مطالعه فردی و جمعی انعطاف‌پذیری هم داشته باشند؛ چیزی شبیه به اتاق مباحثهٔ نشریهٔ نیویورک‌تایمز که در یک فضای شبکه‌ای و اجتماعی دربارۀ موضوعات مختلف در آن بحث و تبادل نظر صورت می‌گیرد.
آینده توجه پیرامونی بشر فعالیت شبکه‌ای و اجتماعی است که البته قسمت دشوار آن لگام زدن به این توجه است که عده‌ای آن را پرت کردن حواس انسان می‌خوانند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»