بعد از آنکه در هشتم مهرماه ١٣٩٣ یعنی دقیقن ٣٨ روز پس از آزاد شدن از چهارسال زندان، در شهر ارومیه توسط ماموران وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ربوده شده و به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل شدم، در آنجا اتهاماتی به من وارد ساخته و در شعبه ٩ دادیاری دادگاه انقلاب ارومیه پروندهای به اتهام اقدام علیه امنیت کشور تشکیل داده و به من اصطلاحن “تفهیم اتهام” نمودند. اما این پرونده رابه همراه خود من به کرج آورده و به دادگاه انقلاب کرج ارجاع دادند که در دادیاری شعبه ١٢ به ریاست “ایوب ابراهیمیان” مطرح شد. اما اداره اطلاعات کرج پس از ١۵ روز بازداشت من و بازجوییهای مکرر، پرونده دیگری در همین شعبه دادیاری تحت عنوان تبلیغ علیه نظام مفتوح کرد که پس از چند جلسه بازپرسی در تاریخ ٩٣/١٢/٢١ در شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی “آصف حسینی” به یکسال حبس و دوسال تبعید به شهرستان اردکان و مصادره اموال محکوم گردیدم. من در بازپرسیها کتبن اظهار داشتهام که هرگز این دادگاه و محاکمات اسلامی را موجه و معتبر نمیشناسم و آن را صرفن وسیلهای جهت سرکوب مخالفان و منتقدان رژیم اسلامی میدانم. من هرگز با معرفی وکیل حاضر نخواهم شد به این دادگاههای فرمایشی مهر تایید زده و آن را توجیه کنم. این نظر را همواره در چنین محاکمات و این محکمههای اسلامی تکرار کردهام. هرگز هیچ یک از آرا و احکام این محکمهها را امضا نکردهام و هیچ ارزشی برای این احکام قایل نیستم.
لازم به توضیح است که اساسن در قضای اسلامی مقولهای به نام وکیل و وکالت پیشبینی نشده و امروز دادگاههای اسلامی برای ظاهرسازی و فریب افکار عمومی وکلا را در محاکمات با اکراه میپذیرند اما عملن هیچ اعتنایی به وکیل ندارند و حاکم شرع و قاضی اسلامی فعال مایشاء بوده و حرف آخر را میزند، به ویژه در محاکمات سیاسی که فقط و فقط به قصد سرکوبی و ازمیان برداشتن هر معترض و منتقد و مخالف رژیم اسلامی انجام میشود.
وکیل در این محاکمات نقش تاییدکننده و توجیه کننده بیدادگاهها را بازی میکند و قوانین ظالمانه و پوچ و بیاساس اسلامی به صورت قانونی و حقوقی و موجه و معتبر جلوه میدهد و احکام دادگاهها را غیر مستقیم منصفانه و عادلانه مینمایاند. زشتتر هم اینکه در پایان هر محاکمهای، این وکلا از قاضی شرع تقاضا میکنند که موکل وی را شامل رافت اسلامی قرار دهد.
در واقع این خواهش به خصوص در مورد شخص من میتواند تفی باشد که به صورت من انداخته میشود و باعث ننگ من است. بنابراین من در هیچکدام از این محاکمات نمایشی و سرکوبگرانه هرگز وکیل معرفی نکردهام و نداشتهام. از طرفی من کتبن در شعبه ١٢ دادیاری دادگاه انقلاب کرج اظهار نمودهام که هیچ یک از آدمهای رژیم پلید اسلامی مخاطب من نبوده و من هیچ قاضی و دادگاهی را برای رسیدگی به اتهامات واهی و احمقانهای نظیر “تبلیغ علیه نظام” و “اقدام علیه امنیت کشور” و “توهین به مقدسات” و “توهین به رهبری” را که وزارت ضد بشر اطلاعات این رژیم به معترضان و منتقدان وارد میسازد معتبر نمیشناسم و تنها و تنها مخاطب من در وهله نخست هم وطنان من هستند و پس از آن افکار عمومی جهانیان است که روی سخن من با ایشان است. من تنها با رسانهها و مردم صحبت خواهم کرد. من با سازمانها و نهادهای مدافع حقوق بشر و با فعالان حقوق مدنی صحبت خواهم کرد. در مورد اتهام اقدام علیه امنیت کشور که گویا بدون اینکه دادگاهی حتا در ظاهر تشکیل شود، مرا به پنج سال حبس محکوم کردهاند. ضروری است که گفته شود که هنوز این حکم به من ابلاغ نگردیده اما مددکار زندان بنام آقای “قضات لو” که به مسایل قضایی و حقوقی زندانیان رسیدگی می کند در تاریخ ١۶/۴/٩۴ به من اطلاع داد که رییس شعبه ٧ اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج بنام “آقای شهروی” به ایشان گفته است: “که پورشجری به پنج سال حبس علاوه برآنچه هم اکنون در حال گذراندن آن میباشد محکوم گردیده است.”
این نکته نیز قابل ذکر است که هرگز این آرا و احکام اسلامی را به طور رسمی در اختیار من نگذاشتهاند و غالبن ابلاغیهها به طور شفاهی بوده و یا هیچوقت اجازه حتا رونوشت برداشتن از این احکام را به من ندادهاند.
نکته دیگر اینکه حکم یکسال حبس و دوسال تبعید از بابت اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی را بدون آنکه مورد اعتراض واقع شود به دادگاه تجدید نظر برده و ضمن تغییر محل تبعید از اردکان به شهرستان طبس، مورد تایید قرار دادهاند. ناگفته که من چون هیچ یک از محاکمات اسلامی را معتبر و قانونی نمیشناسم و تمامی این محاکمات را مغایر و حتا در ضدیت با قوانین بینالمللی و حقوقبشر، به ویژه مخالف و مباین مواد سی گانه اعلامیه جهانی حقوق بشر بخصوص مواد ١٨ و ١٩ این اعلامیه میشناسم، بنابراین هرگز به احکام اسلامی که در محاکم شرع صادر میشود، اعتراض نمیکنم و از این طریق بر پوچ و بیاعتبار بودن این احکام تاکید میورزم.
و اما در مورد بیماریهای خود لازم میبینم شرحی بیاورم و مشکلات خود را در این باره با هم میهنانم در میان بگذارم.
از سال ١٣٩١ که به سکته قلبی دچار شدم تا به امروز بدون وقفه دارو مصرف کردهام و زندان در این خصوص کاری جدی برای من صورت نداده و به درمان واقعی من نپرداختهاند.
طی سه چهار ماه اخیر، دوتن از پزشکان بهداری زندان ندامتگاه کرج بنام دکتر رضا حیدری و دکتر سعید آینهوش کتبن دستور دادهاند که میباید دکتر متخصص داخلی مرا معاینه نماید و وضعیت قلبی مرا گزارش دهند که به هیچیک از این توصیهها تا کنون توجه نشده است. بیماری دیابت خود را با سر سختی تحمل میکنم و داروهایی که مصرف میکنم تاثیر چندانی نداشته و درد و رنج مرا ازین بابت کاهش نداده است. امکان تغذیه مناسب و پیروی از یک رژیم غذایی نیز در زندان غیر ممکن است و فقط میبایست دردها و بیماریها را به هر صورت تحمل نموده و با خود درمانی و استفاده از دانستههای سایر زندانیان، تا حدودی از درد و رنج این ناخوشی کاست. مشکلات و نارساییهای مجاری ادرار و کلیه ها و پروستات خود را هم تاکنون به همین روش تحمل کردهام و خود را سازگار ساختهام.
سیامک مهر (پورشجری) نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران
زندان کرج (ندامتگاه) تیرماه ١٣٩۴